جدول جو
جدول جو

معنی قاسم عالی - جستجوی لغت در جدول جو

قاسم عالی
(سِ کَ)
دهی است از دهستان حومه بخش گاوبندی شهرستان لار. در 2هزارگزی جنوب خاور گاوبندی و کنار شوسۀ سابق بوشهر به لنگه و در جلگه واقع است. هوای آن گرم مالاریائی است. 275 تن سکنه دارد. آب آن از چاه وباران و محصول آن غلات و خرما و تنباکو و صیفی و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ مِ عِ)
ابن ادریس، مکنی به ابودلف. یکی از سرداران مأمون خلیفه بود که از جانب او به سال 210 هجری قمری 825 میلادی به حکومت همدان منصوب گردید و این حکومت به ارث به پسر و نوادگان او رسید. عمر بن عبدالعزیز به سال 281 هجری قمری اصفهان و نهاوند را نیز ضمیمۀ قلمرو حکومت خود کرد. (ترجمه طبقات سلاطین سلام لین پول ص 112)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
ابن عیسی بن ادریس بن معقل، مکنی به ابودلف و مشهور به عجلی از خاندان بنی عجل بن لجیم. بزرگ خاندان خود و امیر کرخ و یکی از بزرگان بود. رجوع به وفیات الاعیان ج 1 ص 423 والاغانی طبعه الدار ج 8 ص 248 و سمط اللئالی ص 331 و مرزبانی ص 334 و نویری ج 4 ص 249 و تاریخ بغداد ج 12 ص 416 و هبه الایام بدیعی ص 93 و 103 والاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 13 و ابن الندیم و ذکر اخبار اصبهان چ لیدن ج 2 ص 160 و ابودلف شود
لغت نامه دهخدا
(سِ لِ)
ابن علی بن محمد، شرف الدین تنملی فاسی مغربی، مکنی به ابوالقاسم 743- 811 هجری قمری / 1342- 1408 میلادی). در مالقه تولدیافت و در شهر فاس سکونت گزید. وی از فقهای مالکی اندلس است. مناسک حج بجا آورد و در قاهره وفات یافت. کتابی دارد به نام ’برنامج’، درباره کسانی که وی ازایشان علم و حدیث فراگرفته است. صلاح اقفهسی پاره ای از مرویات او را جمع آوری کرده و آن را ’تحفه القادم من فوائد الشیخ القاسم’ نام گذارده است. سخاوی گوید:وی به ابیات و قراآت و شعر آشنائی داشت. رجوع به الضوء اللامع ج 6 ص 183 و الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 13 شود
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ)
مولانا ابوالقاسم نجم الدین کابلی. از شاگردان عبدالرحمان جامی است. پدرش از ملازمان اردوی امیر تیمور بود. وی در کابل به دنیا آمد. در ملازمت میرزا کامران برادر همایونشاه به حج رفت. بعد از بازگشت به هرات و مرگ میرزا کامران به سال 964 هجری قمری به هندوستان رفت و در زمان اکبر شاه مدتی در بنارس و بعد در آگره اقامت گزید. و به سال 988 هجری قمری در 110 سالگی درگذشت. او راست:
بزن بر سینۀ من خنجری چند
زرحمت بر دلم بگشا دری چند
وفا ناید دلا از تنگ چشمان
مسلمانی مجو از کافری چند.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(سِ عَ)
ابن ثابت بن حزم عوفی سرقسطی (255- 302هجری قمری) ، مکنی به ابومحمد. دانشمند لغت و علم حدیث است. وی با پدر از سرقسطه به مصر و مکه مسافرت کرد و گفته اند: او نخستین کسی است که کتاب ’العین’ را به اندلس آورد. از وی خواستند که در سرقسطه به امر قضامشغول شود ولی او از اینکار امتناع ورزید و در همانجا وفات یافت. تألیفاتی دارد و از اوست: 1- الدلائل فی شرح غریب الحدیث. این کتاب را پیش از آنکه به انجام برساند وفات یافت و پدرش آن را به انجام آورد. ابومحمد علی بن احمد از این کتاب یاد کرده و از آن ستایش نموده است. رجوع به نفح الطبیب ج 1 ص 346 و فهرست ابن خلیفه ص 191 و الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 7 و معجم الادباء چ 2 ج 6 ص 154 و پاورقی کشف الظنون ج 2 ص 1205 شود
لغت نامه دهخدا
(سِ عُ رَ نی ی)
ابن حکم بن کثیر، مشهور به عرنی. قاضی و از رجال حدیث بود. منصب قضاء شهر همدان در روزگار هارون الرشید به وی مفوض گشت و در این شغل بود که به سال 208 هجری قمری وفات یافت. رجوع به تهذیب التهذیب ج 7 ص 311 والاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 9 شود
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ صِ)
ملا قاسم عاصم، جوانی فقیر و نامراد است و نظمی نیز میگوید از اوست این مطلع:
یاد روزی که ز خیل و حشمت میبودم
متصل سایه صفت در قدمت میبودم.
(ترجمه مجالس النفائس چ 1324 ص 165)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
مکنی به ابوعبدالرحمن. بندۀ معاویه بود. عبدان مروزی وی را در شمار صحابه یاد کرده است. (الاصابه چ 1325 جزء 5 ص 282). صحابی به فردی اطلاق می شود که در زمان حیات حضرت محمد (ص)، با ایشان دیدار داشته، به رسالت او ایمان آورده و در حال مسلمانی از دنیا رفته باشد. این افراد، حلقه نخست انتقال دهندگان وحی الهی و سنت پیامبر به نسل های بعدی مسلمانان بودند. مطالعه و شناخت زندگینامه صحابه برای پژوهش در حوزه های حدیث، تاریخ اسلام و تربیت دینی بسیار اهمیت دارد.
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ)
از مهرۀ ارباب سخن طرازی است. در عهد اکبر پادشاه به هندوستان رسید و به ملازمت آصفخان وزیر از خوان وجودش قسمتی وافی ربوده به وطن باز گردید. او راست:
هیچ جا خاطر شوریده ام آرام ندید
همه آفاق مگر بهر دل من قفس است.
(صبح گلشن چ هند ص 328)
لغت نامه دهخدا
(سِ مِ)
ابن صلاح الدین الخانی (1028- 1109 هجری قمری / 1619- 1697 میلادی) یکی از دانشمندان متصوف و از مردم حلب است. وی به عراق و حجاز و ترکیه سفر کرد و به حلب برگشت و تا هنگام مرگ متصدی منصب افتاء بود. تألیفاتی دارد و از اوست: 1- السیر والسلوک الی ملک الملوک، چاپی. 2- تصوف. 3- شرح علی الجزریه، در تجوید. 4- رساله فی المنطق. کتابهای اخیر خطی است. رجوع به سلک الدرر ج 4 ص 9 و اعلام النبلاء ج 6 ص 416 والاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 11 شود
لغت نامه دهخدا
(سِ عَ)
سید قاسمعلی، از اولاد سید محمد غوث گوالیاری و مادرش بنت محمد عطاخان. مرصع رقم بود و از سر کار انگریزی به عهدۀ تحصیل در نواحی فرخ آباد بسر می نمود. طبع موزون داشت و توجه بشعر و شاعری میگماشت. او راست:
دل می تپد او خبر ندارد
عشقم اثری مگر ندارد
دارد همه آنچه بایدش لیک
در کوی وفا گذر ندارد
آن کیست در این زمان که قاسم
سر دارد و درد سر ندارد؟
(صبح گلشن چ هند ص 327)
ملا قاسمعلی، از شاعران ایران و از مردم طوس است. تخلص وی دانسته نیست. او راست:
چو توئی نبوده هرگز به وفا و مهربانی
به تو هیچکس نماند تو به هیچکس نمانی.
(از آتشکدۀ آذر تحشیۀ شهیدی ص 96).
ورجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا